مرور

مرورگذشته هاحال ادم راخراب میکندواینده ات راتغییرمیدهند.

برای اینده تصمیم های بزرگی میگیری.

تورادرخودت نقش میدهند.

چقدرفهمیدم وگریستم.

نفمیدی وحال میگویی فهیمدی وردشدی.

نگفتم که بفهمی 

دوستت داشتم اماناامیدشدم ازدنیای تو.

گناه است ناامیدی؟

خستگی چه؟

اتفاقاتی که شاهداندچه؟

ترس برابرسلامتی است ووحشت مرگ.

کدام اش ازان توست؟

ترس داری یاوحشت؟

برای من اموال منقول وغیرمنقول تواهمیتی نداشت 

نمیدانم چرا.

شایدهم خیالم ازهربابت راحت بود .

که هرچقدرهم بودازپول حلال بود.

تکیه هایم شایدروی قضایای پیچیده ترازاین هابود.

اهمیت های فراترازجسم فراترازافکارفراترازاتفاقات 

روزمره ی هرکس.شایدبرایت هم خنده دارباشدوهم مسخره.

برای من خاطرات اهمیت زیادی داشتندوهنوزدارند.

من ماشین جدیدت رادوست نداشتم چون باقبلی خاطره داشتم

گفتم ان رافروختی.چقدربرسرهمین مسئله نادانسته گریستم اما

بازدلایلی غیرازاین هم داشتم 

شایدزمانی انقدربرایم نزدیک شوی که برایت بگویم

حال به دل نگیرنادانسته قضاوت کردم

امامحکمه تغییرش دادبادلایلی غیرازخاطره

بگذریم این حرف هاکه دوباره تازه میشوندهم تواذیت میشوی

وهم من.

امامن باتوتعارف ندارم. درزندگیت مگران چیزهایی که باید

میدانستی هم دخالت نکردم.تواین راخوب میدانی.

تواصلاادم حرف گوش کن که نیستی بعدهامیفهمی  چه گفتم 

برایت وکی گفتم.

من باتوراحت حرف میزنم.

چه اشکال داردهمه یکی رابرای گفتن حرف های دلشان دارند

من هم به تومیگویم

میتوانی نخوانی ومثل همه ی ادم های دیگرمرابانوشته هایم 

تنهابگذاری.

من عادت دارم وبااین دفترانس.

اماهرکسی که بخواهدتورااذیت کندبامن طرف است .

همیشه کنارت هستم.

دقت میکنم به  حرف های بین توودیگران.

امابدان دوستی که باتوحتی سریک سفره هم بنشیند

نفع خودش رانبردمزندبدهم میزند.

بادمردم راول کنی به امان خدا

اینجادنیای بدون انسان که پرازادمیزادست.

ادمیانی باهرخاصیت وحتی بی خاصیت.

روحت تضعیف شده.

امالبخندکه میزنی اصلابرای هیچکس نزن امابدان من ان لحظه

دوستش داشتم لبخندهانه لب خند.

به خاطرمن روی لب هایت بیافرین.

حتی موقع هایی که نبینم احساسش میکنم

برای من بهترین اتفاق دنیاست.

میدانم ازحرف های تکراری خسته میشوی .

امابرای یک عاشق هرروزباعشق روزتازه ایست.

مراقب خودت مهربانیت باش

فانوس خیس...