تولد

سلام.

تولدت مبارک.

شایداین جمله ی کوتاه ازطرف من تکراری باشدبرایت

زمانی که خیلی ها پیشاپیش کنارش گذاشته اندواین جمله رابرایت

روانه داشتند.

چندین سال است خوب ترازهمه وبهترازخودت میشناسمت.

راستش رابخواهی دلگیرم ازتو

ازخودت،دارایی هایت،نگاهت،دستانت وحتی دلت.

تومیخواستی من ازتوناامیدشوم ومن میخواستم تو.

هردویمان خوب میدانیم که خستگی این روزهایعنی چه؟!

میدانم روزتولدنبایددل کسی بشکند امامنطقی بودن فی الحال

حرف اول رامیزند.

حرف زدن بادوست های توبرای رسیدن یایافتن تواصلااتفاق های

خوبی رابرای من رقم نمیزند.

هیچکس نه قصه ی دل مرامیفهمدتاباورداشته باشدونه....!

انگاریک دنیاغرورمال شماست که بعضی هابه آن فاخرمیشوندو

بعضی ها اززندگی که دوستش دارنددور.!

بیشتررفتنم به خاطرآن چیزی که فکرمیکنی نبودنه رفتنم

دلیلش رفته رفته این شد که توازخودت دورشدی که انگارخودت

دیگربودوتوجدایی دگر.

ادم هاهرچه میگویندیازمانی که ان گفته رابه چاپ

میرسانندآن نیستندکه.

مثلاتوگفتی اهل تغییرنیستی،همیشه عاشق من میمانی و...

اماحال تورابنگرم وبگویم تواصلااهل تغییرنیستی.!

حتمادوستانت ازمن برایت گفته اندکه...!

بازرهایت نکردم باتمام رفتن هایم که پیگیرت بودم وبه دنبالت.

شکستن دل من اسان است چه توباشی وچه ...!

 کدام دوست رابایدبرایت دوست پنداشت؟!

تولدت خیلی خیلی مبارک.

خیلی هابرای رسیدن به توبال بال میزنند.

امامن بالی ندارم برای امدن برای پروازکردن برای رسیدن

درعوض دلی شکسته دارم که هرکه شکسته مثل توبایدبخردش

بایددنبال این دل بیایدکه ترمیمش کندتمام شکسته هارا.

دیواردنیای توبادیواراتاق من فرق دارد.

مثل قدم زدن های توکناردریابادویدن های من روی ساحل.

یادت هست مسابقه؟!

تو به اندازه ای که توبه خودت ارزش قائلی دیگران هم به همان مقدار

باتورفتارمیکنندنه حالاآن زمان که زمام دستشان میدهی

بگذریم....!

تنهاچیزی که میگویم بگذریم همین است که ادامه دارد.

تولدت مبارک.

ازخودم بگویم؟

راستش خیلی امدم دنبالت تاتوراببینم

امایک مانع همیشه هست که من نتوانم یابیایم ویاببینمت

توهم که همه جامیروی غیرجایی که من هستم

چرا؟

من هنوزهمان اسمام که دستم به دستت میخورد

وقتی میبینمت گریه ام میگیرد

شبهابغلت میکنم وبانازتوخوابم میبرد.

باهمان موهاوباهمان نگاه ها که فقط مختص توست.

راستش همیشه حرف هایی دارم که نه اینجامیتوان بنویسم ونه

توسعی میکنی به دیدن من بیایی

باشداشکالی ندارد به ادم افسرده آسان است

حرف دردل نگاه داشتن.

راست گفتم هنوزپشت شانه هایت قائم میشوم وگریه میکنم

که کسی اشک هایم رانبیندمثل تمام سال هایی که نفهمیدند.

تنهاچیزی که هنوزازمن میفهمی گریه هایم ودردهایی است

که مثل کشیده دربدن من هم احساس میشود.

دست وپاوهرازگاهی قلب.

اگربرایت هوسی بیش نیستم

اگربامن حالت خوب نمیشود

اگرفکرمیکنی من زندگی ات رابرهم میزنم وبرایت همان عشق

واسمانیستم

اگرمیخواهی به هرکسی غیرمن هم فکرکنی

اگرفکرمیکنی من سیم خاردارتوام

اگررسیدنت به من محال است

اگرنمی توانی بیایی برای یک لحظه دیدن من نه درروح

که درجسم وروح

تولدت خیلی مبارک

ازمن بگذر.

اینم ازکادوی تولدمن ببین خوشت میاد؟

خودم درستشون کردم

دوست داشته باشی یکیش مال توهستش

کم ماراهم بیش ببین